هیچ کس نمیداند استراتژی واقعا چیست، هر کسی فقط از یک زاویه خاص به استراتژی نگاه کرده و برداشت خودش را برای ما تعریف کرده است. این کتاب به ما کمک میکند بتونیم ده تا از اجزای استراتژی را به خوبی بشناسیم تا بتوانیم حدس بزنیم استراتژی چیست.
مقدمه
هیچ کس نمیداند که استراتژی واقعا چیست، هر کسی فقط از یک زاویه خاص به استراتژی نگاه و برداشت خودش را برای ما تعریف کرده. این کتاب به ما کمک میکند که بتوانیم ده تا از اجزای استراتژی رو به خوبی بشناسیم تا بتوانیم حدس بزنیم استراتژی چه شکلی است.
جنگل استراتژی از هنری مینتزبرگ
درباره کتاب و نویسنده
این کتاب یک کتاب ساده و روان نیست و در حقیقت یک کتاب آکادمیک است شامل دستهبندی و رفرنس از حدود 2000 منبع و دقیقا به همین دلیل هم بسیار کتاب پر مغزی است.
نویسندگان کتاب یعنی آقایان مینتزبرگ، الستراند و ژوزف لمپل کتابهای دیگری نیز هم به صورت مشترک و هم به صورت انفرادی دارند اما این کتاب بیشتر به نام آقای مینتزبرگ تمام شده است.
کتاب را آقای محمود احمدپور ترجمه و انتشارات جاجرمی آن را چاپ کرده.
داستان فیل استراتژی
پیل اندر خانه ی تاریک بود عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی اندر آن ظلمت همیشد هر کسی
دیدنش با چشم چون ممکن نبود اندر آن تاریکیش کف میبسود
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد گفت همچون ناودانست این نهاد
آن یکی را دست بر گوشش رسید آن برو چون بادبیزن شد پدید
آن یکی را کف چو بر پایش بسود گفت شکل پیل دیدم چون عمود
همچنین هر یک به جزوی که رسید فهم آن میکرد هر جا میشنید
از نظرگه گفتشان شد مختلف آن یکی دالش لقب داد این الف
در کف هر کس اگر شمعی بدی اختلاف از گفتشان بیرون شدی
تا پذیرا گردی ای جان نور را تا ببینی بیحجب مستور را
هوش را بگذار وانگه هوشدار گوش را بر بند وانگه گوش دار
کتاب با داستان فیل و مردان کور از جان گادفری شروع میشود اما ما ترجیح دادیم که این اپیزود را با کلام بینظیر مولانا جلالالدین محمد بلخی شروع کنیم. اما موضوع این داستان چیست؟
فرض کنید فیلی را در اتاقی تاریک قرار دادیم و چندنفر که تاکنون در زندگیشان فیلی را ندیده اند قرار است از طریق لمس بدن این فیل در اتاق تاریک شکل کامل فیل را حدس بزنند. نفر اول به خرطوم آن دست میزند و میگوید فیل یک ناودان است، نفر دوم به گوش فیل دست میزند و میگوید فیل یک بادبزن است و نفر سوم با دست زدن به پای فیل حدس میزند که فیل که ستون است با این حال ما میدانیم که پا و خرطوم و گوش همگی جزئی از فیل هستند اما فیل فقط اینها نیست.
اقای مینتزبرگ هم استراتژی را به یک فیل تشبیه میکند که 10 جزء یا 10 مکتب دارد و هرکس با یکی از این مکاتب آن را توصیف میکند و استراتژی شامل همه این توصیفات میشود اما هیچیک از آنها به تنهایی معنای کاملی برای استراتژی نیستند. در قسمت بعدی کتاب این مکاتب را به طور مفصل توضیح میدهد.
مکاتب تجویزی
این مکاتب تجویزی به نوعی شبیه زمانی است که ما مریض هستیم و به پزشک مراجعه میکنیم و برایمان قرص و شربت و دارو تجویز میکند اما حتی اگر بهترین نسخه ممکن را هم داشته باشیم بازهم تا زمانی که آن را اجرا نکنیم تاثیری ندارد. مکاتب تجویزی در حوزه استراتژی هم به همین شکل هستند و فرآیند تشخیص و تجویز را از اجرای استراتژی جدا میکنند. این مکاتب سه زیرمجموعه دارند که شامل مکتب طراحی، مکتب برنامه ریزی و مکتب موقعیتیابی میشوند.
1- مکتب طراحی یا design
قدیمی ترین مکتب استراتژی است که بیشتر روی موسس یا مدیرعامل تمرکز دارد. اصل و اساس این مکتب تحلیل SWOT است به این صورت که ابتدا فرصتها و تهدیدهای بازار شناسایی میشود و بعد نقاط ضعف و قوت درونی سازمان مورد بررسی قرار میگیرد و بعد اقدام به تدوین استراتژی میشود.بعداز طراحی استراتژی نیز مدیرعامل بر روند اجرای آن نظارت دارد چون استراتژیست اصلی خود اوست.
2- مکتب برنامهریزی یا planning
در این مکتب همانطور که از اسمش پیداست استراتژی خیلی نزدیک به برنامهریزی میشود. نقش واحد برنامهریزی یا طرح و برنامه یا واحد استراتژی در اینجا بسیار مهم است. درواقع استراتژی در قالب رسمیتری قرار میگیرد و همه چیز آن طبق برنامه و بودجه است. در این مکتب استراتژی مانند جاده پر پیچ و خم درنظر گرفته میشود و اجرا مانند یک قسمت صاف و کوچک. در صورتی که در واقعیت اینطور نیست و اتفاقا اجراست که قسمت پر پیچ و سخت ماجرا را به خود اختصاص میدهد. در این مکتب باوجود اینکه همچنان نظارت کلی با مدیرعامل است اما نقش واحدهای ستادی در نظارت بر جزئیات پررنگ است. در اپیزود ششم به نقشه استراتژی اشاره کردیم که در همین مکتب جای میگیرد.
3- مکتب موقعیت یابی یا positioning
کتاب استراتژی رقابتی و نویسنده آن آقای مایکل پورتر که در اپیزود سوم به آن پرداختیم در همین دسته جای میگیرد. در این مکتب یک مشاور بدون نیاز به اطلاعات تخصصی در صنعت خاص میتواند با پرسیدن سوالات مشخصی برای آن سازمان تدوین استراتژی کند. از همین طریق بود که ابزارهای عمومی تهیه و تدوین استراتژی مثل زنیجره ارزش پورتر، BSC، BCG و ماتریس جنرال الکتریک رواج پیدا کردند. اتفاقا این ابزارها بسیار کاربردی و اصلا انقلابیاند اما مشکل در استفاده نادرست و گاهی بیش از اندازه از این ابزارها است که نتیجهی آن میشود همان استراتژی بد که در اپیزود دوم اقای روملت از آن صحبت میکرد.
بهطورکلی عمده ایرادی که به مکاتب تجویزی وارد است جدا بودن استراتژی از اجراست. مشکلی که در مکاتب توصیفی وجود ندارد.
مکاتب توصیفی
مکاتب توصیفی درمورد چگونگی ساخته شدن استراتژی صحبت میکند. درمورد مکاتب تجویزی گفتیم که مانند نسخه پزشک هستند زمانی که ما بیمار میشویم. مکاتب توصیفی مثل توصیههای اطرافیاناند مثلا توصیه به خوردن ژل رویال، چای و عسل و آبلیمو یا توصیه به آبنمک. در مکاتب توصیفی ما استراتژی سازمانهای موفق را بررسی میکنیم و درنهایت تلاش میکنیم که استراتزی مناسب خودمان را از بین آنها بیابیم. این دسته از مکاتب به شش دسته تقسیم میشوند که در ادامه به آنها میپردازیم.
4- مکتب کارآفرینانه
این مکتب هم تقریبا شبیه مکتب طراحی است از این نظر که موسس یا کارآفرین نقش اصلی را در تهیه استراتزی دارد اما تفاوت اینجاست که در مکتب طراحی مدیرعامل براساس تحلیلهایی نظیر SOWT استراتژی خود را طراحی میکند اما در مکتب کارآفرینانه، مدیرعامل براساس بینش و درکی که از سازمان خود دارد استراتژی را تدوین میکند. این مکتب به دلیل نداشتن چهارچوب مشخص امکان دارد که به سمت زردی گرایش پیدا کند به عنوان مثال فردی بنیانگذاران گوگل یعنی لری پیج و سرگی برین را الگوی خود قرار دهد و از دانشگاه انصراف دهد بدون توجه به این موضوع که آنها در مقطع دکتری و زمانی که 100000 دلار جذب سرمایه انجام داده بودند اینکار را کردند.
5- مکتب شناختی، استراتژی به عنوان یک فرآیند ذهنی
موضوع استراتژی و کسب و کار درواقع بحث تصمیمگیری است. برای تصمیمگیری اطلاعات بیشتر الزاما به معنای تصمیم درست تر نیست و خیلی وقتها افراد با اطلاعات بیشتر، بیش از قبل سردرگم میشوند. شرایطی را تصور کنید که دو فرد با اطلاعات مشابه از کسب و کارشان نگاه متفاوتی به آن دارند. یکی چشم اندازه 10 ساله برای آن متصور است و دیگری فکر میکند امکان ورشکستگی در 6 ماه آینده وجود دارد. در حقیقت تیپ شخصیتی و ویژگیهای شناختی هر فرد مشخص میکند که از چه دریچهای به مسائل باید نگاه کند. در اپیزود دوم فیلم فاندر را معرفی کردیم و که در آن فیلم هم تفاوت شخصیت دقیق، منظم و محتاط برادران مکدونالد را با شخصیت جسور، پرتلاش و زیاده خواه ری کلارک میتوانید ببینید.
6- مکتب یادگیری
به نظر من معقولیت گذشتهنگر عبارت جالبی است اما معنای آن چیست؟ فرض کنید من در یک حوزه مشخص تجربیاتی دارم و وقتی با موقعیتی روبهرو میشوم براساس همان تجربیات تصمیم میگیرم که آن کار خوب است یا بد اما اگر همه براساس همین مدل فکر و عمل کنند نتیجه این است که هیچ نوآوری حاصل نمیشود و این مدل فکری نهایتا منجر به بهبود ده درصدی میشود اما مواردی که زندگی بشر را تغییر دادند حاصل بهبود ده درصدی نبودند بلکه نتیجه نوآوریهای ده برابری بودند. اگر به حوزه نوآوری و کارآفرینی علاقهمند هستید پیشنهاد میکنم پادکست کارکست را از دست ندهید، خصوصا اپیزود نهم که درمورد همین نوآوری ده برابری و روشهای رسیدن به آن مباحث جذابی را مطرح میکند.
بعضی صنایع وجود دارند که امکان تعیین یک استراتژی از پیش طراحی شده در آنها فراهم است اما بیشتر صنایع امروز محیطی پرتلاطی دارند و سازمانهای پیچیدهای درون آنها فعالیت میکنند و همین غیرقابل پیشبینی بودن نیاز به امتحان کردن، یادگرفتن و مجدد امتحان کردن را افزایش میدهد که این دقیقا تعریف مکتب یادگیری است.
7- مکتب قدرت، استراتژی به عنوان فرآیند مذاکره
بعضی عوامل باعث میشوند ما در کسب و کار قدرت چانه زنی بالایی پیدا کنیم که ممکن است از آن برای گرفتن یک حق امتیاز خاص، یک مجوز ویژه یا زمین زدن یک رقیب استفاده کنیم یا اصلا شرکت رقیب را بخریم. این دقیقا کاری است که فیس بوک با استفاده از قدرت، نفوذ و ثروتش با بازار و رقبای خود میکند که مثال واضح آن اینستاگرام و واتس آپ هستند که توسط فیسبوک خریداری شدند. این دسته استراتژیها که به صورت ناگهانی شرایط استفاده از آنها پیش میآیند میتواند نظم موجود در شرکتها، بازارها و صنایع را بهم بزند که دقیقا نقطه مقابل مکتب فرهنگ است که تلاش میکند ثبات و نظم را حفظ کند و از این طریق به نتیجه برسد.
8- مکتب فرهنگ، شکل گیری استراتژی به عنوان یک فرآیند جمعی
یک نقل قول از پیتر دراکر وجود دارد که میگوید: فرهنگ استراتژی را به عنوان صبحانه میخورد. احتمالا منظور دراکر استراتژی تجویزی با یک سند زیبا بوده است که یک مشاور از بیرون آنرا تجویز کرده است اما حقیقت این است که تعاملات اجتماعی و برداشتهای مشترک که فرهنگ را تشکیل میدهند، میتوانند استراتژی را تحت تاثیر قرار دهند اما یعنی چه؟ یعنی فرهنگ خوب استراتژی خوب میسازد و فرهنگ بد عامل ایجاد استراتژی بد میشود. شاید در آیند درمورد فرهنگ بیشتر صحبت کردیم اما تا آن زمان کتاب فرهنگ ساختن فرهنگ شاهکار دوم بن هاروویتز میتواند اطلاعات خوبی درباره فرهنگ و نحوه ساختن آن به شما دهد.
آقای مینتزبرگ در انتهای این قسمت به سه رفتار در شرکتها اشاره دارد که میتواند فرهنگ غنی شرکت را نابود کند:
الف) سود و زیان خالص را مدیریت کنید، توجهتان را بگذارید روی مدیریت پول، بقیه چیزها مهم نیست.
ب) برای هر موضوعی خودتان یک نقشهای بریزید یک طرحی بدید، خودجوشی و یادگیری مهم نیست.
ج) خیلی عینی و واقعی باشید با همه چیز مثل ماشین برخورد کنید. بخصوص با کارمندانتان.
9- مکتب محیطی
این مکتب درمورد تاثیرات محیطی صحبت میکند و آن را مورد بررسی قرار میدهد. البته در مکاتب دیگر هم محیط نقش خود را ایفا میکند مثلا در مکتب موقعیتیابی. اما در مکتب محیطی توجه بیشتری به محیط میشود به عنوان مثال در اپیزود استراتژی اقیانوس آبی گفتیم زمانی که قیمت نفت بالا رفت خودروسازهای ژاپنی با خودروهای کم مصرف خود بازار آمریکا را به دست گرفتند. از طرفی سایرخودروسازها هم با توجه به تغییر شرایط محیطی، استراتژی تولید خودروهای کم مصرف را در پیش گرفتند.
مرور سریع
تا اینجا مکاتب تجویزی را توضیح دادیم و گفتیم که تمرکز کمتری روی اجرا دارند و سنتیتر به استراتژی نگاه میکنند. بعداز آن به مکاتب توصیفی را توضیح دادیم و گفتیم انواع مختلف استراتژیهای سازمانهای موفق نگاه و الگو برداری میکنند. این دسته از مکاتب شامل 6 دسته بودند به عنوان مثال مکتب کارآفرینی که به شم و شهود اشاره دارد، مکتب شناختی که ذهن استراتژیست را مورد بررسی قرار میدهد، مکتب یادگیری به نوآوری و مکتب قدرت به توان بهم زدن نظم موجود اشاره دارند که نقطه مقابل مکتب فرهنگ است و در نهایت مکتب محیطی که محیط بیرون سازمان را مدنظر قرار میدهد. حالا سراغ سومین دسته از مکاتب میرویم یعنی مکتب ترکیبی.
10- مکتب ترکیبی
در حقیقت ترکیب تمام مکاتبی است که تا اینجا گفتیم. اگر هر مکتب را به عنوان ابزار ببینیم مهم است که چه مقدار و به چه ترتیبی از آنها استفاده میشود که این کار سخت استراتژیست است و به عوامل مختلفی مثل طول عمر سازمان، ساختار آن، رقابت پذیری بازار و منابع انسانی بستگی دارد.
جمع بندی
در اپیزود هفتم پاپیروس درمورد کتاب جمگل استراتژی صحبت کردیم و سه دسته از مکاتب استراتژی را به همراه زیرمجموعههایشان نام بردیم و توضیح دادیم. ممنون میشیم اگر این اپیزود براتون مفید بوده، پاپیروس را به دوستان خود معرفی کنید.
اشتراک گذاری