وقتی حرف از رهبری و رهبری کردن است، معمولا به آن جایگاه رفیع سازمانی و صندلی بزرگ و ، اختیارات بی حد و حصر فکر میکنیم. فکری که البته درست نیست! اگر ما نتوانیم در جایگاه مدیر میانی تاثیرگذاری بر دیگران را تمرین کنیم، رهبر ارشد خوبی نخواهیم بود. بعلاوه اینکه اگر رهبری را تاثیرگذاری بر دیگران تعریف کنیم، برای این کار نیازی نیست منتظر رسیدن به آن جایگاه باشیم. از همین جایگاه هم میتوانیم شروع کنیم.

بخش زیادی از آنچه درباره رهبری سازمان می‌شنویم، افسانه است. افسانه‌هایی پرطمطراق و دوست داشتنی. ولی رهبری و مدیریت مؤثر نیاز به کیفیت‌هایی دارید که به مرور به دست می‌آید. برای تبدیل شدن به مدیری اثربخش و رهبری الهام‌بخش، نباید عجله کرد. آموزه‌هایی برای بالا رفتن از نردبان رهبری مؤثر در فصل سوم پاپیروس

بیشتر کتابهای کارآفرینی یک معجونی از حوزه های مختلف هستند، کمی بازاریابی و فروش، قدری نکات مالی، ویژگی‌های رهبری و نکاتی درباره منابع انسانی ولی کتاب لین استارتاپ یا نوپای ناب یک جنبشی به‌وجود آورد، آقای اریک ریس در کتاب نوپای ناب یک حرف محوری دارد، یک مجموعه منسجمی ارائه می‌کند برای راهبری استارتاپ و تبدیل یک ایده به یک کسب و کار. این مجموعه منسجم شامل نکاتی است از جمله یادگیری معتبر، چرخه‌ی بساز-بسنج-بیاموز، حسابداری نوآورانه و چرخش

بخش بزرگی از کسب و کارهای موفق و خوب دنیا به صورت خانوادگی تاسیس شده‌اند یا اینکه الان به صورت خانوادگی اداره می‌شوند. هر چند که ممکن است این کار سخت به نظر بیاید یا مشکلاتی به همراه داشته باشد! ولی این کتاب نکاتی برای آسان شدن این راه به ما می‌آموزد، نکاتی درباره مدیریت روابط ، تداوم کسب و کار، شیوه انتقال مالکیت، جانشین رهبر سازمان، انتخاب مدیرعامل بعدی و تنظیم سند چشم انداز کسب و کار خانوادگی است.

سرمایه‌گذاری خطر‌پذیر یکی از روشهای جدید تامین سرمایه است. تامین سرمایه برای استارتاپهایی که مسیر پر پیچ و خمی تا موفقیت پیش رو دارند. در این قسمت درباره موفقیت استارتاپ و جاده‌ی پیش روی استارتاپ و وسیله نقلیه ی مناسب این جاده و پیچ و خم‌های جاده صحبت کردیم.

دنیای امروز ما را آدمهایی ساخته اند که دنیای دیروز را قبول نکرده اند، اگر خوب به دور و برمان نگاه کنیم چیزهایی مثل موبایل و ماشین و هواپیما، اینترنت و خرید اینترنتی و شبکه اجتماعی، یا اصلا آب لوله کشی و برق و نفت و آتش. همه اینها یک روزی نبودند و یک روز دیگری یک نفری نوآوری کرده و کم کم دنیا شده این دنیایی که ما داریم، ولی در دنیای امروز ما دیگر نوآوری اختیاری نیست، شیک نیست، اجباری و ضروری است. به همین دلیل هم هست که میگویند سر در شرکتتان بنویسید یا نوآوری کنید یا بمیرید.

سازمانها برای موفقیت نیاز به مزیت و هوشمندی دارند، در این مورد بارها گفته ایم و شنیده ایم، ولی هنوز برای خیلی ها سوال است که هوشمندی و مزیت از کجا به دست می آید. جواب این سوال در این کتاب و این اپیزود است، جواب سلامت سازمانی است. سلامت سازمانی چیزی است که اگر نباشد به راحتی میتوان تشخیص داد، حتی یک بچه هم میتواند آن را متوجه شود. ولی ایجاد سلامت سازمانی کار راحتی نیست، این کتاب درباره سلامت سازمانیست، مزیت اثر پاتریک لنچیونی

علم بهتر است یا ثروت؟ همه ی ما در زندگی بارها سر این دو راهی قرار گرفتیم. ولی اساتید اقتصاد و کارآفرینی میگویند علم و ثروت هر دو لازم و ملزوم همدیگرند، این دو قابل تبدیل به هم دیگرند… علم تولید ثروت میکند و ثروت تولید علم! به این فرآیند تبدیل علم به ثروت میگویند: کارآفرینی. این کتاب به ما کمک میکند یاد بگیریم فرایندهای کارآفرینی چیست و یک شرکت چطور ساخته میشود.

محصولات و نرم افزارهایی که استفاده میکنیم رفتارهای ما را شکل میدهند، رفتارهای ما تبدیل به عادت میشوند و عادت هایمان زندگی ما را تعریف میکنند. خیلی از شرکتها تلاش میکنند تا ما را معتاد خودشان کنند، مثل اینستاگرام، توییتر، تیک تاک، یوتیوب یا کست باکس. این شرکت ها استاد هنر و علم عادت سازی شده اند. این کتاب به ما می آموزد چطور محصولی طراحی کنیم که ذهن مخاطب را به خودش مشغول کند و به خودش معتاد کند.

ویژگی ای که انسان را از سایر موجودات متمایز میکند این است که انسان میتواند معجزه کند، معجزه ای به اسم تکنولوژی. این معجزه یعنی رفتن از صفر به یک. این کتاب به ما می آموزد چطور از صفر به یک برویم، چطور بازار انحصاری ایجاد کنیم و چطور مقیاس پذیر رشد کنیم. از صفر به یک، نکاتی درباره شرکتهای نوپا و نقش آنها در ساخت آینده

وقتی حرف استارتاپ و کارآفرینی میشود، معمولا روزهای خوش پولدار شدن و گذراندن تعطیلات طولانی مدت و ساعات کاری کم و منعطف به ذهنمان میرسد، ولی واقعیت چیز دیگریست. استارتاپ داشتن یعنی حرکت دائم بین خوشحالی و ترس، بین سرخوشی و هراس؛ مدیریت استارتاپ یعنی انتخاب بین وحشتناک و فاجعه، کارآفرینی روزهای سخت زیاد دارد و این کتاب یک راهنما برای مدیرعاملهاست، برای تصمیم گیری بهتر در روزهای سخت و کارهای سخت.

میگن نباید از مامان‌تون بپرسین که ایده‌تون خوبه یا نه، حرف اینه که چون دوستون داره خوب باشه یا بد میگه خوبه. ولی تو این کتاب متوجه میشیم که اگه ایده ای برای کسب و کار به ذهنمون رسید، از هیچ کس نباید بپرسیم که ایده مون خوبه یا بد. به جاش ما باید در مورد زندگی فعلی مشتری بپرسیم. این کتاب به ما کمک میکنه بتونیم ایده های کسب و کار رو به درستی تست کنیم.