انواع کارآفرینی و استارتاپ
مقدمه
استیو بلنک در سال ۲۰۱۳ با انتشار مقاله ای در وال استریت ژورنال، به معرفی ۶ مدل استارتاپ پرداخت. در این مقاله ذکر کرد وقتی در مورد استارتاپ و کارآفرینی صحبت شود در واقع در مورد یکی از ۶ مدل استارتاپ صحبت شده است که هر مدل با مدل دیگر در روش اجرا و نتیجه تفاوت اساسی دارند. با شناخت انواع استارتاپ می توان موقعیت را درک کرد و روش درست و متناسب با شرایط خود را انتخاب نمود. در ادامه 6 مدل کارآفرینی و استارتاپ به نقل از استیو بلنک آورده شده است.
-
استارتاپ سبک زندگی
در این مدل سبک زندگی کارآفرین به کارش تبدیل میشود. برای مثال افرادی که در شهرهای شمال ایران در ساحل به کرایه اسب، موتور چهارچرخ و جت استیکی مشغول هستند. کار و زندگی این افراد در ساحل است و حتی سبک لباس پوشیدن مخصوص به خود را دارند، روغن مخصوص میزنند، تیشرت و شلوارک و صندل میپوشند.
-
کسب و کار کوچک
در این مدل رشد آنچنانی وجود ندارد و صحبتی از سرمایهگذاری مجدد، گزارش سالانه، KPI و ارائه آسانسوری مطرح نیست. این مدل کسب و کارها همان هایی هستند که بعضی خانواده ها برای کسب درآمد راه اندازی می کنند مثل سوپرمارکت سر کوچه، مغازه های لبنیاتی، نجاری، نقاشی یا شرکت های خدماتی و مشاوره و حتی کارگاه های تولیدی و اخیرا این کسب و کارهای خانگی
-
استارتاپ مقیاس پذیر
معمولا وقتی از استارتاپ صحبتی می شود این مدل استارتاپ مد نظر است. نکته مهم این استارتاپ ها قابلیت اسکیل شدن بالا و همزمان امکان شکست بالای آن ها است، در این مدل استارتاپ ها بزرگ شده، رشد میکنند و سرمایهشان چند برابر میشود. برای این مدل می توان به کست باکس،اینستاگرام و کلاب هاوس اشاره کرد. به عنوان مثال تولیدی جوراب توان اسکیل کردن را ندارد چرا که اگر بجای 1000 جفت جوراب 2000 جفت جوراب بفروشد، فروش و هزینه ها با هم 2 برابر شده است. اما در ایسنتاگرام با افزایش 2 برابری کاربران هزینه ها دو برابر نمیشود و تنها کمی افزایش می باید.
-
استارتاپ های خریدنی
این استارتاپ ها روی حل مشکل استارتاپ های بزرگ تمرکز می کنند و پس از بزرگ شدن به شرکت هدف فروخته می شوند. از طرفی معمولا مشکلات عده بزرگی از آدم ها را هم حل نمی کنند، برای مثال استارتاپ هایی مثل اسنپ و تپسی مشکل عده بزرگی برای حملونقل را حل کردند ولی استارتاپ های خریدنی اینطوری نیستند. اخیرا در حوزه هوش مصنوعی، دیتا ماینینگ و ماشین لرنینگ استارتاپ هایی هستند که به مالکیت شرکتهای بزرگی همچون گوگل و مایکروسافت رسیده اند.
-
استارتاپ های اجتماعی
هدف این ها انجام کار خوب و تبدیل دنیا به جای بهتری برای زندگی است. ممکن است گاهی رشد خیلی خوبی را تجربه کنند ولی هدف نهایی آن ها پولدار شدن نیست. برای مثال محک یا جمعیت امام علی با هدف کمک به اقشار آسیب پذیر به فعالیت خود ادامه می دهند.
-
استارتاپ های داخل کمپانی
کمپانی های فعلی که سهم بازار و سود نسبتا خوبی دارند، بنابر آینده نگری و بینش خوب خود و برای حفظ جایگاه فعلی در آینده و حتی رشد، استارتاپی را در صنعت خود راه اندازی می کنند. مثلا آنلاین کردن خدمات، تحویل در محل ظرف سی دقیقه
این استارتاپ ها در عین حال که بخشی از کمپانی هستند باید ساختار استارتاپی و فرهنگ چابک را حفظ کنند لذا بسیاری از این کمپانی ها برای حفظ منافع و ساختار مستقل اقدام به تاسیس شتاب دهنده، مرکز نوآوری و استارتاپ استودیو می کنند و بودجه کلی را هم در اختیار استارتاپ قرار می دهند.
دیدگاهتان را بنویسید